ایهام(رضا): اولویتهاش من نبودم، وگرنه اگه زن بود که میتونست منو عاشق کنه، همین الانم از خداشه که من بگم بیا طلاق بگیریم، راحت میاد، باز خوبه موقع عید که با هم قهر بودیم، مامانش گفت خب جدا شید، باز خوبه رویا جمعش کرد و نذاشت، گفت رضا سر تحویل دیرموقع ماشین ناراحته،
نیلو: خب چرا طلاق نگرفتی؟
ایهام: چون حوصله خانواده هاروندارم......
تخمی تر از این جمله آخه؟!
به تو چه؟!...ایهام(رضا): اولویتهاش من نبودم، وگرنه اگه زن بود که میتونست منو عاشق کنه، همین الانم از خداشه که من بگم بیا طلاق بگیریم، راحت میاد، باز خوبه موقع عید که با هم قهر بودیم، مامانش گفت خب جدا شید، باز خوبه رویا جمعش کرد و نذاشت، گفت رضا سر تحویل دیرموقع ماشین ناراحته،
نیلو: خب چرا طلاق نگرفتی؟
ایهام: چون حوصله خانواده هاروندارم......
تخمی تر از این جمله آخه؟!
به تو چه؟!...