اوضاع غریبیه چقدر حس های مختلفی و متناقضی رو دارم

ساخت وبلاگ

صبح با سر و صدا بیدار شده ،درهارو کوبیده ،کتری رو محکم گذاشته رو گاز که بریم بیرون و در رو محکم باز کرد پاشو‌بریم بیرون ، این راه عشق رسوله اوق اوق با تپش قلبم بیدار شدم که نمیام

گفت لج کن تا شب ....

رفتم گفت اگر میخوای هیچی نگی اینجوری باشی تا برگردیم گفتم از اول گفتم نریم

زندگی من و تو از این بیرون اومدن های تصنعی گذشته .....

برگشت برگردیم خونه

تمام تلاش و سناریو همیشگیش همینه از بسسسسسس .... کلمه ای نیست توصیفش کنم

سناریو ها ش بعد چند ماه : با صدای بلند که گوشی محکم بکوبه رو بالش ،یا بلند در رو باز کنه و قوری آب کنه بی مکالمه بریم بیرون یه چیزی بخوریم خوب شیم.....

اون مسأله نیستا منم

من موقع برگشت گفتم حرفهامو ،خونه ،ماشین ،خانوادت این بیرون اومدن بهونست ، بیا مثل دوتا دوست خوب بدون شکستن حرمتها جدا شیم ، من ذره ای دوست ندارم .....

من نمی‌خوام

من زن زندگی نیستم ، من آدم بچه دار شدن و تو این زندگی نیستم من آدم تو خونه بودن و شهر کوچیک و بی ریسک نیستم

من آدم ادامه دادن این انفعال نیستم

من حالم بده ،خوابهام کابوسه من روانم زخم داره .....

من و تو تلاشی نباید کنیم تو این ۶ سال تلاش هامون رو نشون دادیم این بنا رو باید خراب کرد

گفتم من اگر چند سال بعد من رفتی خواستگاری کسی ،زنت از تو پرسید میگم دوسش داری خالص؟ اگر گفت آره میگم فرهنگ ها و خانواده هاتون سطح هاتون مشترکه

اگر گفت آره

میگم برو زندگی کن که عالی هست رسول ولی برای من مناسب نبود و منم مناسبش نبودم

اومدیم خونه ،باز غذا گفت نون پنیر بخور گفتم حالت تهوع دارم ولی بعد یادم افتاد گاردمو کم کنم مثل یه دوست بیام سر سفره دو لقمه همراهی کنم و نه جنگ و بعد گرفت خوابید .....

منم تو اتاق دارم اینجا تایپ میکنم ....

به فکر دانشگاه، دکتری ،کار آنلاین سفر یه لبخند به پهنای صورتم زدم حتی تو ماشینش دکتری اومد سراغم و اصلا حواسم به رسول و جدایی نبود انگار خیلی وقته جدا بودم و اون حضور نداشت ....که دیدم گفت اگر اینجوری برگردیم خونه گفتم از اول گفتم نیایم ....

من چه آدمیم وقتی صادق ام وقتی حالم خوب نیس نیس تو این زندگی

چرا باید سر اینکه مردم فکر می‌کنند حال و زندگیم عالیه ادامه بدم وقتی خودم مهمترین کسم خوب نیستم .....

کمک

چه کنم

روانشناس ها رو رفتیم

ضربه کاری موقعیه که حالت تهوع می گیرم لباس عوض کنم اگر بیاد یا دستش به تصادف بهم بخوره

عذاب میگیرم تو حمومم بیاد

از این بالاتر ......

به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 9 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:10