نیلوی امانتی خداش مثل یه ظرفه امانتیه

ساخت وبلاگ

داشتم ۱۳ به در به آذر میگفتم شل کنیم ، زندگی اون جدی نیست که ما فکر میکنیم ، میگن مردم پر رفاه سوییس میزان افسردگیشون‌بالاست

داشتم فکر میکردم ( اول بگم من اصلا آدم معتقدی نیستم و صرفا دوست دارم خدام باشه که خدامو سر یه نیرو و اعتقاد و شرایط چالشیم بهش نیاز دارم) داشتم فکر میکردم ،تعبیرم امروز از خودم جالب بود من ، نیلو مثل همون ظرفی ام که آذر توش ،آش ریخت بهم امانت داد ،منم ، نیلو همون ظرفه ام ،امانتم برای خدا ، که باید برگردونم خودمو ، از خودش میخوام ، موقع برگردون نیلو ظرفه ،یه خوراکی باشم ( کارام ،حرفام ،اعمالم ،هاله من ،نگاهم ،روش هام و خلاصه جسم و .....ام ,برآیند اینها ) خوشمزه ترین خوراکی باشه که برای خدا میبرم و بگه چقدددددر خوراکی جدیدی بود انگار سالها هوس اینو کرده بودم و نمی‌دونستم چی میخوام ،که این داخل ظرف نیلو‌بود، وقتی مردم ذوق کنم بازم انگار ۱۹.۷۵ ام ۲۰ شه ،

مثل لذت رنگ شال مامانم تو عکس امروز که صورتش مثل گل درشت رز بامزه کپل ها یا بابا که راه می‌رفت از پشت سر مثل پسر بچه ها که هزاران بار میخواستم بغلش کنم یا داداشی که روی سنگ کوه نشست و این مدت مارو پیشنهاد میده بریم بیرون طبیعت ، یا دوستم رسول که آب آورد از چشمه برام ، غذا درست کرد ،مرغ سرخ کرد با برنج نارنجیش و موقع برگشتم به ماشین برای لباس گرم همراهی کرد و من به دید مزاحم دیدمش ...

آره من همون مورچه هم تو دل اون همه کوه که آدم هم از بالا ی یکی از کوه هاش ،نگاه میکرد میفهمید همون مورچه هست و آنقدر فکر نکنه دنیا حول محور اونه ،همون مورچه ام من

شل کن نیلو

چالش ها قشنگن

ابهام قشنگه

آدم ها قشنگن

تو قشنگی

همه چیز که سر جاش اصولی و با نظم باشه ، مثل اون مردم سوییس ،شاید هورمون باحاله نمیزنه بالا ، همش دنبال چیز جدیدی هستی که هیجان زدت کنه

ولی همین خدا ،خانواده ،طبیعت ، نگاه آدم ها ،چالشها همینا زندگیه ،قشنگه

شل کن نیلو

فرزانه و فروزان ۱۲ فروردین ۴۰۳ خیلی قشنگ گفتن ،چه خوب تو دو ساعت بعد یک سال ،خدا عجب فرکانسهایی با آدم هاش می‌فرسته ،هر کدوممون چه رسالت هایی داریم و نمی‌دونیم ،ما امانت های کوچولوی بامزه ،فرزانه دوست مجردم رو خدا فرستاد که بهم بگه ، من ترکیه و خارج و کلی درآمد دارم ولی دلم میخواد میام خونه ترکیه و تنهام یه نفر ازم بپرسه فرزانه خوبی خسته نباشی (و بغض فرزانه ترکید .....)گفت تو ماشینت خراب میشه میتونی بپرسی فلانی کجا برم ....همین حمایته تو تاهل

گفت ته من چی حالا هی برم کانادا و آلمان ،به اعظم خواهرم گفتم گاهی دلم میخواد جمع کنم همه چیزو برم پیش مامان اینا همون شهر خودم .....

اگر دوست پسرای احساسیت که میگی ، آدمش بودن چرا یکی خواستگار نشد !! آره پسرا دنبال زن متاهلن چون اون زن نمیگه بیا بگیرمون و موضوع ازدواج و همینطور پرده بکارت .....

آدم خوبه قبلش کار کنه رو رابطه و خودشو بشناسه چون توی اون ابعادی که فکر می‌کنی هم خبری نیست

فروز : نیلو مردها اکثرا همینن و درون گرا میشن تقریبا با زنشون

فرزانه ،خواهر منم با هاشمی همینه ( من میدونستم شوهرش از خواهرش کلی کوچیکتره!!)

فرزانه : دکتری ،خب تهش که چی !

آخر این تنهایی که چی با دکتری

تازه خوابگاه ،ترافیک و و و

و فرزانه

عمیق

خدا نکنه جدا شی

چهههههه دوستیه عزیز دلم

زندگی همین مادره نگرانه ،چی ناهار خوردی دعای ۷ قفل بخون حتی شاید درست نباشه کارش

همون پدر عجوله برم حرف بزنم و کوبیده درست کن و صدا بلند تو بحثه

همون نگاه داداش ساکته که می‌ره کار گوشت بخره عضلش گرفته مامانم دستشو ورز بده

همین حرف عام تیمور که لذت نبرده با اون همه پول که شماها لذت ببرین با هر چی هسته

همین ریختن ماست تو سفره مامانه که غر زدم عمل نکن پیش قدرتی

همین جارو زدن بیل زدن باغچه باباست

همین دوستم آذره که میگه من مطمینم تو لیاقت بهترینو داری و با غریبه ها حرف نزن و برام گیره کوچولو بخره

به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 18:10