از چیا ناراحتم روز هیچ

ساخت وبلاگ

_مامانش جلوی من کادو داد حمیده قوری کتری به قول مامانم و آذر میشد بعد از من بده

_وقتی گریه میکنم به تخمش نیس بگه عزیزم خالص بغلم کنه بگه گریه نکن راحت نگاهم میکنه خیلی عذاب اوره انگار از شکنجم خوشش میاد

_ارشم میگفت به ما میگفتی بیایم کمکت تو جا به جایی مبل ها 

_خونه ایه که باهم انتخاب کردیم، ببخشید مگه انتخاب دیگری بود؟ انگار خونه مامانشو خالی کرده برام یا میرآبادو

_میگفت تو مگه میای میراباد گفتم خودتو زدی اون راه هزار بار که گفتم میام اونجا چون خانوادش نمی‌ذارن اینطوری میندازه توپو تو زمین من 

_موقع شیطنت و رقصیدن کز میکنه یه جا خجالت میکشم بقیه طوری نگاه میکنم انگار نخاله ایم حتی پیرزنه سرزنده تر بود و شیطون تر یا از رو آتیش 4شنبه سوری پریدنش همه خندیدن خب یکم شور و حال.... خجالت زده میشم 

_ُبابا زنگ زده نه مجتبی نه کسی نگفت زنگ بزن بهش

_سر گل یه تشکر خوب نکرد

_موقع بوس میگفت کروناس

_رسول گفت اینجای خونه لک داره بعد حدود 3ماهه با آب کم میرم حموم پیگیر اون نیس 

_ظرف هایی که هیچی غذا نخوردم راحت میذاشتن من بشورم

_طبق معمول کولر ایرانی رو انداختن گردن رسول، مجتبی و حمیده 

_تو ماشین میگفت 10 روز دیگه

_تو منو خوشبخت نکردی

_سر جابه جایی مبل ها هیجان و تن صدای آرش و آذر چی بود بعد رسول اومد گفت چه قشنگ عادی.... 

_سبزی پلو ماهیمو نخورد 

_منم کباب و غذای بیرون جوجه اونو نخوردم 

_عیدی بهم ندادن خانوادش

_حمیده تیکه انداخت سر ماشین رسول، پول ندارن 

_باباش وانته رو میخواد بالا بکشه 

_سکوته جلو اونا رسول نمیگه ما بریم می آباد زندگی کنیم

_به من گفت مثلا پس فردا عیده خودش یبار نگفت بذار کمک کنم باهم گرد گیری

_ماهیتابمو ندادن ها

_به من میگه هی من سکوت میکنم فکر نکن همه چیز خوبه ها.... هه سکوت

_

 

به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 98 تاريخ : دوشنبه 2 فروردين 1400 ساعت: 17:50