مشورت

ساخت وبلاگ

رفته دنارو فروخته بعد 3ساعت و نیم که گفته یک ساعت بعد از کارم میام و تازه بهش هم گفته بودم و رفته سر دستکش داروخونه و به من میگه دنارو فروختم، بعد سر آینه من یه کولی بازی کرد تازه داداش ککه اون هم ناراحتم شده که کباب نمونده آه آه 

بعد برای بیبی چک من هی سوسه میومد که فلان و جای شلوغ نمیرم من به گوزشم نیستم تو همه چیز من دخیله خودش و خانوادش تمام تصمیم هارو میگیرن بعدم ادعاش میشه که اینه رفتم ببینم من اون اینه رو نمیخوام 

جدی خجالت نکشید بعد 3ساعت و نیم میگه من تازه اونجا بودم و مجتبی کد ملیمو خواست زارت داد، بعد برای من مردک فیلم میومد که از رسول بگیر، آه آه

بعد از رفتنش هی میگه تو میخرم کردی که دیر فروختم و من باید به تو ثانیه ای گزارش بدم و.....

تازه زیر قیمتم فروخته به کاکاش که پول دادنش معلوم نیست و زمین و..... شریک و.... 

به تخمم فقط با من تو میوه خریدن شریکه چی بخرم و فلان 

بعدم ابرو، ساعت 10 ونیم میگه بریم حرف بزنیم و قول میلادم میدونست قول دادم بریم سیب زمینی ها، خیلی..... 

حالا نشسته بعد مهمونی برای من زردآلو میبینه و قبل رفتن خونه بابام بریم صحبت، حالا بعدش که خیالش راحته تو خونه آیم رفته به کاراش برسه و خوابیده و کلا فراموش کرده

داروخونه 

دنا و بی مشورتی

بعد 3ساعت و نیم که گفتم 7 ونیم بریم

کباب مجتبی ناراحت شد و..... 

به گوزززززم

به تو چه؟!...
ما را در سایت به تو چه؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zepetaa بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 10:18