آدم ها وقیح شده اند، عشق چیزی چز سکس و کشک نیست.

آدم ها اول هوای خانوادشونو دارند بعد خانواده بعد زن

به قول خواهرت بیچاره، سر تو گفتم بریم قورمه سبزی و اسنک بخوریم چون تن ماهی داشتیم بعد میگی سر مامانت گفتی اره سر خانواده من گفتی حال ندارم، برام مهم نیس کسی الان میگم تو این لحظه نه تو نه مامان لعنتیت و آجی عوضیت که هر بار میری پشت سر من حرف میزنند، دوروز یبار زیاده برم خونه بابام؟ اره زیاده وقتی خودت گفتی یک هفته یبار حالا شده دوروز یبار، نقشه مامان پلیدته، پاشو برو خودت، من نه مسافرت کوفتیتو میخوام نه خواستن تو واسه سکسو، حالم بهم میخوره وقتی بیحالم و فشارم افتاده آنقدر بهم بی توجهی، حالم به هم میخوره یه دکتر نمیبریم و تا خرخره نگران باباتی و من نه، حالم از مجتبی برای پول میوه و شیرینی به هم میخوره، حالم از بلد نبودنت تو سکس از بی حسیت بی کلامیت به هم میخوره، حالم از این یکنواختی بی سوپرایزی و بی کادویی و خراطی و حج عباس و...... 

زندگیم شده خونه بوعلی و بالا پایین شدنت تو زیر زمین، دلم ارزوهامو میخواد الان، فقط شبا پیشم میخوابی یه صدای خر و پف و هیچ، بلد نیست,ی بام ارتباط برقرار کنی، انرژی من با تو زیادی هم سطحه ولی انرژی تو با من زیر خط فقره

بابا حجت غیبتتو کرد گفت عروس تا دم در اومد ولی نیومد ببینم، با حمیده اینارو میگین زنیکه، ساعت 1 شب قطعا آقا جون نگفته، تو گفتی حرفهای خود بی رحمته. 

عجیب دنیاییه عجیب

به تو چه؟!...