زندگی ازدواجی همینه، میشنوی و محترم رفتار میکنی و....

مینا گفت، هلاکوهی هم گفته، زندگی, ازدواجی, حتی توی آمریکا هم همینه که اسم بچت رو بخواد انتخاب کنه خواهر شوهر، 

پس بی ادبی ها و بی احترامی هاشون رو اگه بود، میشنوی, و بله بله میکنی, و کار خودتو میکنی, که آتو بی احترامی نداشته باشی، مثل خودشون که جلو رسول عاشقمن و پشت گوشی تیکه میندازن، ولی من با این تفاوت که جلو روشون عاشقم و پشت روشونم در ظاهر عاشق ولی کار خودمو میکنم، حتی ایهام هم گفت به شوهرت از خانوادش چیزی نگو و جلو اونا کم برو و هفته ای یکبار و محترم, برخورد کن با هر لحنی، چون همیشه بگو آرامش زندگی, من با رسول میرزه به سکوت در قبال یکی دوتا حرف از آونا، سکوت، پس به مامانت و مهری و اذر هم نگو، چون تحریکت میکنن که بجنگی، حتی با شرایط اروم باعث میشن مدام بهشون فکر کنی و تصور بد، 

وقتی مینا گفت حتی دوس پسر نیس برای بوق و پول رفت و برگشت و غذاشونم باید بدی و تازه میرن زود که وابسته نشن..... 

...... 

..... 

پس....... 

هر حرفیه ییییی هیچی نگو و کار خودت. 

پدر و مادرت فلان........ سکوت

لوازمت فلان..... سکوت

رسول غذاش...... سکوت

به جا حمیده کار کن سکوت....... 

هرررررچی 

خونه به نام تو نه... سکوت و کار خودت عزیزم منم دوس دارم یه خونه به نامم باشه و میدونم چون دوسم دارم به خاطر من به نامم میزنی 

مغازه با مجتبی، درامدشو میدونه..... سکوت

بیاید خونه بوعلی پول اجاره ندید سکوت..... 

تو زنت دوس نداره بیاد پیش ما...... نه این چه حرفیه حاج خانم، حرف دلخوری نزنین.... و بعد نمیرم

مسافرت هر روز زنگ بزنه..... سکوت

اذر:انقدر لحظات شادیتو عشقتو باهاش زیاد کن که خونه ای که با تو داره و توشین محل آرامشش شه نه دلسرد شه بره مدام خونه سابق

تا میخوان برات برنامه بسازن، تو به رسول از روز قبلش بگو برنامه داری و فلان..... 

یا کار بیرون، مهری گفت که باعث میشه بگن همش سرش شلوغه. 

مهری گفت بعد یکسال جنگیدن با صدیقه مامان علی فهمیدم که خانوادشن و صبر و سکوت و کار خودتو کن. 

پس همه تجربیات میگه به خاطر آرامش زندگی, با شوهر، درسته محترم, برخورد کنی با هر برخوردی و بله بله کنی و سکوت و کار خودتو کنی و به خانوادت نگی و تو همین وبلاگ بنویسی

 

به تو چه؟!...