خشم سرکوب شده ام ،از بچگی بین من و میلاد ،فرق می گذاشتند ، امروز از درد دندان گفتم بریم جراحی کنیم دندون عقلمو ،با کلی بهانه که نیستند ، در مطب دکتر کیانی گفتم که عکسم رو بگیر ، بازم بهانه که نیستند ، با هزار دعوا عکسمو گرفتیم ، زنگ زدم خانم دکتر نوبت هم گرفتم ، گفت زود برو چون تا دوشنبه درد میکشی ،از چهارشنبه تا دوشنبه (۶روز)، به رادیولوژی و اسناد پسرش رسید تا ساعت ۱۲ شد و دکتر رفت ، همیشه اولویت آخرش بودم ، شانس هایم رو می گرفت ، دوسال میلاد جان در منزل نشست بعد دکتری و آخر سر کار درمانی آورد ، یکسال نشستن من رو هی زد تو سرم ، که تو که کاری نکردی ،تلاشی نکردی ، آخر سر هم دبیرستان قبول شدی ، من خوابم سروصدا باشد مساله ای نیست ،میلاد خواب باشد ،پس باز بیدارش کردی ؟! من کار ندارم بارها معلمی نرفته ام رو زدند بر سرم ، میلاد بیکار است و دعوایی نیس ، جهیزیه و گوشی رو میگن رنف بخره و اگه بخرن اول میزنند تو سرم که راضیش کن ، در مورد مهریه و جهیزیه خودت حرف بزن ، در مورد خواستگارم نه خوبنیس ،۱۰ سال !؟ وای ، بمون تو خونه نرو .....در مورد اسنوا نه بریم جای دیگه ، یخچال ساید نخر ، هر نظری دادم برای کارم مخالفت شد ..... تو لب تابمم ،بهم میگه بگو چیکار میکنی ، ماشینو میلاد ببره تهران ، داداشی ناراحت نشه ،چشه تو خودشه اینهمه بچم ، ۷۰ تومن تیزهوشان نه ، معلمی برو ۱۰ سال لردگون ،ما بت گفتیم بزن تربیت بدنی ،قول میدم نگفت ..... خیلی زوره ، خیلی مغلطست ، و...... بیا ای دختر سیا .... ماشینو لابد زده جایی میلاد (چون میلاد گفت صدا میده)چون قبلش بام بحثش شد و خاست تلافی کنه و جلو همه به دروغگویی متهممم کنه .