حالم خوب نیست روحی جسمی

داشتم امروز از خدا میخواستم که خدایا فقط عادی و سالم زندگی کنیم........

رفتم دکتر گفت از بچگی.........زانوهاتو بیا عمل کن یا آبشو بکشم/عمل باز/جاشم میمونه/زانوت لقه لقه..........

راستش دنیام سیاه شد/من خیللی جوونم /25 سالمه/تازه دم نامزدیمه............

چطوری بگم بهش/چطوری 2ماه پام تو گچ باشه/چطوری برم حموم/چطوری اول زندگیم برم دستشویی/ چطوری برم مسافرت/چطوری روحیه درس ارشد داشته باشم/چطوری بخندم/چاق نشم/تنبلی تخمدان با نشستن نگیرمم

حالم خوب نیست............. ژنتیکنه

ممکنه درمان شی......چطوری سکس کنم...........

چطوری آشپزی کنم........چطورییییییییییییییییییییی

از دوم دبیرستان شکست عشقی رو فهمیدم........رفتم تو چاه(مهرداد.....خونه خالم یخ زدم)........یه بار.........محسن.......مردم/رفتم تو چاه عمیق تر.....سوم دبیرستان...کشتم....مامانم کشتم............له شدم........رفتم دبیرستان......دو بار       سعید.......باز       سه بار.........

کنکور سال اول..........4بار............ خدابنده....5بار.........شهرزاد........6بار...........رضا..........7بار.........یخ کردما همش یه مرگی بودا.......همش یه چاهی بودا.......امید 8بار...........ایهام..........نمیدونم بالاتر از مرگ چیه.......9بار............خدایا همه اینارو با خودت رد کردم

میدونی از چی زورم میاد ....تو همه اینا هیچ کس جز تو بام نبود.....فقط قضاوت شدم.....

نیلوفر اونطوری که باید درس نخوند.....خب لامصبا با حال من کسی اصلا درسم میخوند؟؟

نیلوفر رفت دبیرستان...........نیلوفر سر کار نرفت....نیلوفر ارشد........نیلوفر چه خشمگینه.......چشه........چه فردوس شده............

بعد عمری......خواستم عادی زندگی کنم..........

حالم خوب نیست.........

برگشتم به حالتی که گفتم خدایا کل گذشتم..........کل حفاریامو ببر

میخوام متعهد شوهرم باشم و بمونم........شاد شاد بودم امروز خیلی رویا پردازی کردم........

خدا جونم....اول زندگیم آخه؟؟

لامصب نه دندونمو رسیدگی کردن زودتر نه زانومو........

نه تیزهوشانمو.........

خدایا شکرتا ولی اول زندگیم خب درست نیست

به تو چه؟!...