به تو چه؟!

بی انتظار ( نشدنی) ولی برای حداکثر رسوندنش تلاش ، مامانش به فنا داد از سر حسادت صبحش هم که زنگ زده بود ولی خانواده من باید یادآوری میشد .....عوضی عوضی و اشغال کم هست گاهی، یه تشکر نکرد اینهمه دولا راست برای سود مجتبی ،حسم حال به هم زنه که چی انتخاب کردم چطور زمان نامزدی قاطع نخواستمش نکشیدم کنار !!!! امروز دکتری ارومیه هم دعوت شدم ۳۱اردیبهشت ۴۰۱ ولی بی تفاوت چون متأهل و سگ کسی شدم که نه اخلاق نه قیافه نه خانوادش نه شادیش نه حرف زدنشو،اقا دوس ندارم .....طلاق تو ذهنمه ولی تو فعل خیلی ترسناکه. بذار بنویسم .پول نقد رو بهش دادم که نصفش کنه با کاکاش اوق به شراکتدلم برای خودم تنگ شده،حالا که کم کم دارم تا حدی به صلح با خودم و مامانم میرسم ....تو برهه تاهل ریدنی ام .....الکی سر شکست عشقی یا فرار از خونه ازدواج نکنید .... بخوانید, ...ادامه مطلب

گردو داد به باباش، بعد مامانش بعد من اجیش دستش درد اومد سریع گفت تو کار نکن من مریض میشم کارم نداره.....  پس پچ هاشون مامانم که گفت زنیکه رفت مشهد یه روسری برام نیورد و سر شب عروسیم یه سکه نذاشت بین قباله یکم دلم زیادی گرفته   , ...ادامه مطلب

پذیرفتم که برای اکثریت عشقی (فرضی از نوع انسانی هورمونی) وجود دارد،عشقی یکطرفه،یا دوطرفه ای پوچ و واهی که میپنداری همه چیزت است ولی هیچ هیچ، گاهی، لحظه ای با آهنگی، عطری یا حتی با هیچی همه آن هیچ را میخواهی،فقط خود خود پوچش را، فقط باشد، ولی لحظه ای بعد از همه اش دور میشوی. که چی؟! همه داریم، کم...., ...ادامه مطلب